English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8466 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
popular front U ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cominform U دفتر اطلاعات احزاب کمونیست
socialist international U بین الملل سوسیالیست انجمن جهانی احزاب سوسیال دمکرات در لندن که به سال 1591 تاسیس یافته است واعضا ان را احزاب سوسیالیست معتدل تشکیل می دهند
he does not know french U او زبان فرانسه نمیداند فرانسه بلد نیست
datum point U نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base U ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
internationals U بین الملل انترناسیونال
international U بین الملل انترناسیونال
fascist U فاشیست
fascists U فاشیست
locarno treaty U بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
fascism U اصول عقاید فاشیست
federal U ائتلافی
coalition cabinet U کابینه ائتلافی
coalition government U حکومت ائتلافی
French U فرانسه زبان فرانسه
fraternal U برادر وار ائتلافی
federalism U اصل دولت ائتلافی
ems dispatch U تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
plurality U حکومت ائتلافی جمع گرایی
pluralities U حکومت ائتلافی جمع گرایی
pluralism U حکومت ائتلافی جمع گرایی
parts U احزاب
they rejected his proposition U پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
the coalition parties U احزاب موتلفه
coalition parties U احزاب موتلف
coalition parties U احزاب موتلفه
The opposition parties . U احزاب مخالف
datum U سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
commies U کمونیست
commie U کمونیست
communist U کمونیست
communists U کمونیست
the coalition parties U احزاب ائتلاف کننده
red U انقلابی کمونیست
redder U انقلابی کمونیست
reddest U انقلابی کمونیست
reds U انقلابی کمونیست
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
comintern U بین الملل کمونیست
bamboo curtain U سرحدات چین کمونیست
popular front U ائتلاف احزاب دست چپی ومیانه رو
idological parties U احزاب دارای روش فکری خاص
factionalism U اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
Politburo U کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
Politburos U کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
allotment advice U پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
false origin U مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
offered U پیشنهاد کردن پیشنهاد
offer U پیشنهاد کردن پیشنهاد
offers U پیشنهاد کردن پیشنهاد
conservatism U عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
height datum U سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
french master U فرانسه
French Polynesia U پولینزی فرانسه
gallice U بزبان فرانسه
francophil U هواخواه فرانسه
francophile U فرانسه دوست
francophile U هواخواه فرانسه
adjustable wrench آچار فرانسه
french revolution U انقلاب فرانسه
frenchless U فرانسه ندان
wrench U اچار فرانسه
wrenched U اچار فرانسه
wrenches U اچار فرانسه
francophil U فرانسه دوست
chGteau U خانهایروستاییبزرگدر فرانسه
flat nose plier U اچار فرانسه
adjustable nut wrench آچار فرانسه
laissez aller U تلفظ به فرانسه
French Guiana U گویان فرانسه
gallophile U فرانسه دوست
French Guiana U گیانای فرانسه
to set off for France U رهسپار شدن به فرانسه
He is ahead of me in french. U درزبان فرانسه از من جلواست
Charterhouse U دیر کارتوزی [در فرانسه]
Common Market U فرانسه لوکزامبورگ و هلند
to talk french U فرانسه حرف زدن
figure of eight knot U گره هشت فرانسه
Channel Tunnel U تونلراهآهنزیر کانالانگلستانبینانگلیسو فرانسه
marseillaise U مارسیز سرود ملی فرانسه
it borders on france U در سر حد مرز فرانسه واقع است
My French is not up to much. U فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
upsilon U است وصدای u را در فرانسه میدهد
fabliau U وابسته باشعار قدیم فرانسه
Alsatians U اهل ایالت آلزاس در فرانسه
dauphiness U عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
Alsatian U اهل ایالت آلزاس در فرانسه
liberty pole U چوب پرچم انقلابیون فرانسه وامریکا
e c s c (european coal & steel commissio U فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
qualities U تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
constable of france U فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
quality U تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
keep up your french U زبان فرانسه راهمانقدرکه میدانیدنگاه دارید
sou U مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
denier U نوعی مسکوک در فرانسه و اروپای غربی
hexadecimal U مبنای 61
ternary U در مبنای سه
champagne U نام مشروبی که درشامپانی فرانسه تهیه میشود
law french U اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
pyrenran U وابسته به کوهای PYRENEES درمیان فرانسه و اسپانی
riviera U ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
sturm und drang U نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
the peninsular war U جنگ انگلیس و فرانسه در شبه جزیره ایبری
Monaco U ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
trouvere U شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
mistral U باد خشک سرد شمالی درجنوب فرانسه
He is giving her French lessons in exchange for English lessons U به اودرس فرانسه می دهد ودرعوض انگیسی می گیرد
Fontainebleau U [سبک دکوراسیون در قصر ییلاقی سلطنتی فرانسه]
unit of issue U مبنای توزیع
fuselage refrence line U خط مبنای بدنه
refrence U مبنای مقایسه
binary number system U سیستم مبنای دو
rationale U مبنای کار
force basis U مبنای یکان
sentience U مبنای حس وحساسیت
data base U مبنای اطلاعات
tax base U مبنای مالیاتی
ternary U سه مبنایی در مبنای سه
fixed radix U با مبنای ثابت
basic of issue U مبنای توزیع
troop basis U مبنای یکان
computer based U بر مبنای کامپیوتر
datum line U خط مبنای سنجش
ration basis U مبنای جیره
number base U مبنای عددی
base of fire U مبنای اتش
mobilization base U مبنای بسیج
on trust U بر مبنای اعتبار
fire base U مبنای اتش
monetary base U مبنای پولی
the big four U درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
fleur de lys U گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
flower de luce U گل زنبق یاسوسن :نشان خانواده سلطنتی فرانسه درقدیم
fleur de lis U گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
poms U یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
pom U یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
The [main] protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France. U بریتانیا و فرانسه سردمداران [اصلی] در مبارزه مستعمراتی بودند.
datum plane U سطح مبنای ارتفاع
datum sweeping mark U علامت مبنای روبش
datum plane U سطح مبنای اب دریا
computed goto U جهش بر مبنای محاسبه
altitude separation U حد سطوح مبنای ارتفاع
fire support base U مبنای پشتیبانی اتش
meteorological datum plane U ایستگاه مبنای هواسنجی
troop basis U مبنای واگذاری یکان
mission load U بار مبنای عملیاتی
chart datum U مبنای عمق نقشه
basic of issue U مبنای واگذارکردن اقلام
ratio decidendi U مبنای اصلی تصمیم
base reserves U اماد مبنای ذخیره
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
software base U مبنای نرم افزار
basic tactical unit U یکان مبنای تاکتیکی
wartime load U بار مبنای ناو
hydrographic datum U سطح مبنای اب نگاری
force basis U یکانهای مبنای هر قسمت
percheron U یکجور اسب نیرومندو تندروکه درنواحی فرانسه پرورده میشود
femme-fleur U [طرح دختر رویایی در طراحی های هنرهای جدید فرانسه]
production base U مبنای تولید یا تولیدات ملی
basic load U بار مبنای مهمات یا وسایل
hydrographic datum U سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
base of operations U پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
reference number U اعداد مبنای نشانه روی
plane of fire U سطح مبنای مسیر تیراندازی
b U ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
peak load pricing U قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
ration basis U مبنای محاسبه جیره غذایی
altitude datum U سطح مبنای ارتفاع سنجی
color carrier reference U فاز مبنای حامل رنگ
keypad U و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
line of site U خط تراز یا مبنای افق توپ
democratic comiteism U سیستم کمیتهای دمکراتیک اصطلاحی است که لنین وتروتسکی و سایر نویسندگان کمونیست برای کمیسیون بازیهای سیستم دممراتیک وضع کرده اند و این نحوه عمل را از نقاط ضعف و عیوب دمکراسی می دانند
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native . U فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
ambulance basic relay post U پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
denary notation U سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
time preference theory of interest U نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
pay grade U ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
ration scale U مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
master menu U لیست مبنای جیره غذایی اصلی
legion ofholour U نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
current purchasing power U حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
rectification U تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
prosyllogism U قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
gyro plane U سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
stare decisis U قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
marginal productivity theory of U نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
hex U نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
hexadecimal notation U نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
underconsumption theory of U نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
opportunism U بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
parametric estimate U براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
majority rule U شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
an unprincipled conduct U رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
equities U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
Recent search history Forum search
1پیشنهاد دوستان
1nonconversation
0turn over a new leaf
0فرمول محاسبه بار مبنای مهمات چیست؟
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com